روز های خوش با پرنیا
سلام به دوستایه عزیزم حالو احوال تون خوبه؟؟نماز روزه هاتون هم قبول باشه نمیدونم چرا اینقد بی حال میشم وقتی میخوام آپ کنم ولی یادم میافته که دوستایی مثله شما ها تو این خونه مجازی دارم ،حالم میادش خب پرنیا جونم مثله همیشه حرفی واسه گفتن ندارم به جز اینکه بگم خیلی دوست دارم شنبه4 مرداد پرنیا بعد از افطار زنگ زد خونمون و گفت ابجی مریم حوصله م سر رفت بیا خونمون منم گفتم آبجی جونم الان که نمیشه بیام بزار صبح بشه حتما میام وبعدش مامانم گفت ببین دایی ت اجازه میده پرنیا رو بیاریم خونمون دیدیم بله اجازه داد و ساعت 11 شب رفتیم پرنیا رو بیاریم خونمون خونه هامون بهم یه کم دوره و 25 دیقه میکشه رفتیم و پرنیا روخانوادگی آ...
نویسنده :
مریم(پرنیاوبردیا)
18:15